طبقه کارگر گروه فشار نیست !
کامران پایدار
با گذشت بیش از 10 سال از فروپاشی نظام سرمایه داری دولتی و سوسیالیسم بورژوائى اردوگاهی٬ کماکان در گوشه و کنار بقایای چپ سنتی و مذهبی شرق زده جست و خيز سياسى دارد. این چپ و این گرایشات غیر کارگری طبق تعريف نه از دل جنبش کارگری بیرون آمده و نه با این جنبش دارای یک رابطه منطقی و عملی مستمر است٬ و نه به واسطه ماهیت غیر اجتماعی خود میتواند سنخیتی با جنبش کارگری داشته باشد.
ناسیونالیسم مذهبی، فرقه گرایی٬ ریاضت سیاسی و انزوای اجتماعی٬ جزم گرایی و عدم تعلق به نیرو و توان طبقه کارگر در عمل برای انجام انقلاب سوسیالیستی و رهایی کل بشریت٬ از جمله از ویژگیهای این جریانات غیر کارگری و در مواردى صريحا ضد کارگریست. نگاه کنيد به آنهایی که خودشان را "کمونیست و سوسیالیست" مینامند اما به گوشه ای در انزوای ناسیونالیسم مذهبی و چهارچوبه های جزمی و فرقه ای محدود و بسته حزبی و سازمانى شان خزیده اند. کسانى که شعار سوسیالیسم آذين بند ويترين سياسى شان است ولى يادشان نميرود که دل ناسیونالیستهای حاکم در عراق که گلوله هایشان سینه های کارگران را میشکافد را نرنجانند. يا سکوت در مقابل جنايت سياست شان است و يا وقتى سکوت را ميشکنند يادشان هست که "نوک تيز" حمله و نقدشان را متوجه کمونيستها کنند. و يا جریانات و محافل سندیکالیستی راست که هر یک در پیشینه خود کارنامه ای از سازش با حکومتيها را محفوظ دارند که عمدتا بخشی از ضایعات همین احزاب و نیروهای چپ سنتی و شبه مذهبی اردوگاهی میباشند. نگاه کنيد توده ای اکثریتی هاى هميشه موئتلف ارتجاع اسلامى را که فرخ نگهدارشان چه جانانه و بمثابه کاسه داغ تر از آش به استقبال اجرای طرح جنایتکارانه حذف سوبسیدها و یارانه ها توسط حکومت اسلامی سرمایه داران میروند. طرح جنایت آلودی که برای کارگران و زحمتکشان ارمغانی جز فقر و فلاکت بیشتر، بیکاری و محرومیت روز افزون ندارد.
اینان هم به همان مقیاس اسلاف بزرگترشان البته به شکل کميک تری نسبت به خواستگاه و منافع طبقه کارگر بیربط و نامربوط اند. این گرایشات با وجود تفاوتهای واقعى و ظاهری و علیرغم تکیه کلامهای صوریشان و کارگر کارگر گفتن های مکرر برخى شان٬ به سياست و آرمان هر قشر و طبقه دیگرى تعلق دارند جز کمونيسم طبقه کارگر. اين ادعا نيست بلکه پراتيک شان همين را اثبات ميکند. سوسياليسم بورژوائى و غير کارگرى وجود دارد تا مقابل اعتراض سوسياليستى و کمونيستى کارگر بايستد و روز خودش هم اين استعداد را بالقوه دارد که در مقابل انقلاب سوسیالیستی طبقه کارگر و حزبش از موضع دمکراسى اپوزيسيون شود.
اما طبقه کارگر گروه فشار نیست. طبقه کارگر یک جریان منزوی و غیر اجتماعی نیست. طبقه کارگر سکت و فرقه مذهبی از جنس اهورایی و فرشتگان آسمانی هم نیست، طبقه کارگر فرشته اسیر و مظلومی نیست تا ریش سفیدان و پیشوایان مذهبی با ژست های عالمانه برایش در معابد و در انزوا در باغچه و بیابان و کوه و کمر یواشکی تا کسی نشنود و متوجه نشوند برایش اوراد رهایی بخوانند! طبقه کارگر نیازی به قیم و وکیل وسی ندارد تا برایش با سرمایه داران دزد و حکومت نوکرشان چانه زنی کند که شاید اجازه دهند تا مراسم روزش را برگزار نماید یا نه! طبقه کارگر نیاز به سیاست بازان فرصت طلبی ندارد تا او را وسیله سواری دادن به طبقات دیگر قرار دهند. آخر مگر سرمایه دار و حکومتش برای بهره کشی و استثمار و سرکوب و جنایت از کارگر کسب اجازه کرده اند؟ همه این گرایشات متوهم و غیر انقلابی برخلاف ظواهر پر رنگ و لعابشان میتوانند به هر چیزی و جایگاهی متعلق باشند غیر از جایگاه طبقه کارگر آنهم در کوران یک مبارزه پر فراز و فرود انقلابی. اگر نخواسته باشیم خود فریبی کنیم٬ کارگر بعنوان یک طبقه عظیم زندگی ساز اجتماعی جایگاه خاص خودش را دارد. طبقه کارگر مجموعه بسیار گسترده ای از هزاران و میلیونها انسان کارکن، زحمتکش و محرومی است که همه چیز و همه زندگی را با کار اجتماعی خود می آفریند، می آفریند و خلق میکند اما خودش از همه نعما ت زندگی محروم است و در عین حال مالکیتی هم بر ابزار و آلات تولید ندارد.
در مقابل طبقه انگل سرمایه دار که کار نمیکنند همه سهم تولید را میبرند و در عین حال مالکیتی مطلق هم بر ابزار تولید و همه چیز دارند. سرمایه داری بواسطه پلیس و ارتش و سرکوب، بواسطه سازمانهای جهنمی جاسوسی اطلاعاتی٬ به واسطه مسجد و کلیسا و دانشگاه، به واسطه همه تریبونها و ژورنالیستهای مزدورش و با توسل به همه لطایف الحیل میکوشند تا این نظم کثیف و ضد انسانی بر دوام باشد. آیا در همچنین شرایطی میتوان طبقه کارگر و خواستهایش را در جایی پنهان داشت و برایش جشنی برپا نمود تا شاید رها شود؟ آیا با چانه زنی و معامله گری سیاسی طبقه کارگر به نتیجه ای میرسد؟ آیا با سرمایه داران و حکومتشان که برای کارگرانی که ماههاست دستمزدهایشان معوق شده٬ حکم زندان و شکنجه و شلاق صادر میکنند میتوان و شایسته است که کسب اجازه کنیم تا مراسم اول مه برگزار شود؟ آیا اگر در باغی و باغچه و بیابان و هر گوشه متروکی چند نفری که حتی ذهنیت و شناخت و افق و درک شفاف و روشنی از طبقه کارگر و افق برپایی یک جامعه سوسیالیستی به نیروی طبقه کارگر ندارند بیایند دور هم جمع شوند آنهم حتی دور از چشم و بدون اطلاع خود کارگران! اطلاعیه و قطعنامه یا هر چیز دیگری بخوانند آیا اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا با اینکار پیامبری از آسمان نزول میکند و ناجی طبقه کارگر خواهد شد؟
بی تعارف، همه اینها تراوشات هویت غیر کارگری و غیر کمونیستی این جریانات است. طبقه کارگر بطور دهها و صدها میلیونی در کارخانه هاى بزرگ و کوچک حضور دارد. از صبح تا شب توسط سرمایه داران انگل و حکومتهای کارگزارشان مورد استثمار و بهره کشی و سرکوب و تحقیر قرار میگیرد و آخر شب با جیب خالی، خسته و درمانده و بیمار راهی خانه اش در حواشی فقر زده شهرهای بزرگ میشود. با قدرت سرکوبگر ارتش و پلیس و حکومتهای وحشی و جنایتکار به اسارتش گرفته اند. کارگر بطور خشن در کارخانه استثمار میشود و بيرون کارخانه براى بورژوازى فاقد هويت اجتماعى و انسانى است. کارخانه محل کار و منشا قدرت طبقه کارگر است. کارخانه دقیقا همان جایی است که طبقه کارگر باید بدوا در آنجا عليه سرمايه سنگرها را بپا کند و براى تعيين تکلیف با سرمایه در مقياس جامعه وارد شود. بيرون کارخانه٬ کارگر بعنوان شهروند اتميزه قدرتى ندارد و حتى توسط فرهنگ حاکم و بورژوازى بحساب نمى آيد و قدرتش از ديگر شهروندان کمتر نباشد بيشتر نيست. کارگر و طبقه کارگر اسطوره و هيولا نيست٬ يک جنبش واقعى اجتماعى و طبقاتى است که قدرتش را در اتحاد و تجمع اش زير يک سقف در محيط کار است. بورژوازى هم دقيقا همينجاست که ميخواهد کارگر مطيع باشد و به سود و اموالش "دست درازى" نکند.
قدرت کارگر در سازمانیابی توده اى و در شرايط امروز اتحاد در مجامع عمومی و شوراهای محل کار و زيست و اعتراض و اعتصابات یکپارچه و متحد و سراسری عليه سياستها و بنيادهاى نظم ضد کارگرى کنونى است. قدرت کارگران در اتحاد و تشکل مستقل تحت رهبری حزب کمونیستی خودشان و در تسخیر علنی خیابانها و میادین است. مارش انقلاب کارگری، مارش یک انقلاب علنی و گسترده و به بطور عینی و واقعی سازماندهی شده با افق و استراتژی آزادی و برابری و رفاه و سوسیالیسم است که تنها در سایه تشکل و تحزب کمونیستی طبقه کارگر به نتیجه خواهد نشست . *